• ¡Welcome to Square Theme!
  • This news are in header template.
  • Please ignore this message.
مهمان عزیز خوش‌آمدید. ورود عضــویت


امتیاز موضوع:
  • 9 رای - 2.67 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
Title: كوروش بزرگ – مرگ، اندرز و وصيت
حالت موضوعی
#1


اگر بخواهيم شخصيت كوروش بزرگ بنيانگذار امپراتوري پارس را با توجه به تمام منابعي كه در اختيار داريم (تورات،مورخين يوناني و رومي،يافته هاي باستانشناسي)بررسي كنيم،سخن به درازا مي كشد.در اين نوشتار كوشيده ام مرگ كوروش و وصاياي منتسب به او و جملاتي كه از نوشته هاي آرامگاه او نقل كرده اند مروري كنيم.

مرگ كوروش

درباره مرگ كوروش روايات گوناگوني وجود داشته است.اما در يك تقسيم بندي كلي اين روايتها دو گونه فرجام براي كوروش بازگو مي كنند:مرگ طبيعي و كشته شدن در ميدان نبرد.هرودوت مورخ مشهور يوناني خود به اين موضوع اشاره كرده و مي گويد در مورد مرگ كوروش روايتهاي گوناگوني وجود دارد كه خود يكي را از ميان آنها برگزيده است.ما در ابتدا روايت هرودوت را بازخواني مي كنيم.

مرگ كوروش به روايت هرودوت

كوروش بعد از فتح بابل به قصد جنگ با سكاها كه با حملات متناوب غارتگرانه خود ،زيانهاي بسياري به روستائيان مرزنشين وارد مي آوردند،عازم شرق شد.هرودوت اسم اين طوايف غارتگر را ماساژت ضبط كرده است.هرودوت مي نويسد كه در آن هنگام،زني به نام توميريس،ملكه ماساژتها بود و پس از درگذشت شوهرش بر تخت سلطنت نشسته بود.كوروش براي او پيامي فرستاد و وانمود كرد كه طالب وصلت با اوست.اما پاسخ مطلوبي دريافت نكرد.زيرا ملكه مي دانست كه قصد كوروش ازدواج با او نيست،بلكه تصرف قلمرو مي باشد.پس كوروش به جنگ پرداخت و پس از عبور از رود جيحون تاخت و تاز خود را در سرزمين ماساژتها آغاز كرد.در نبردي كه با گروهي از ماساژتها رخ داد پسر توميريس به نام سپارگاپيس به دست پارسيان اسير شد و از كوروش استدعا كرد كه غل و زنجير را از او بردارند.به محض اينكه دستانش آزاد شد خود را از شدت ننگ و عار كشت.ملكه كه از كشته شدن پسرش آگاه شد به سوي جنگ شتافت و در نبردي بسيار سخت و خشن،سرانجام ماساژتها غالب آمدند و بسياري از سپاهيان پارسي كشته شدند و كوروش هم در آن جنگ كشته شد.ملكه به تلافي كشته شدن پسرش،سر كوروش را در خيكي پر از خون انداخت و گفت كه اينگونه كوروش را از خونخواري سير خواهد كرد.

اين بود روايت هرودوت كه مرگ كوروش را در نبرد با ماساژتها بازگو مي كند.اما روايت بعدي را از ژوستن نقل مي كنيم.

مرگ كوروش به روايت ژوستن

روايت اين نويسنده در زمينه نوشته هاي هرودوت است و تفاوتهاي كمي با آن دارد.به روايت ژوستن پسر ملكه در جنگ اول كوروش با ماساژتها با كوروش به خاك افتاد و لشگر بزرگش از بين رفت،با اين وجود اشكي در چشمان ملكه حلقه نزد و در عوض آتش كينه در دلش شعله كشيد و به دنبال آن دامي براي كوروش گسترده او را در گردنه هاي كوهستان گرفتار كرد.شاه پارس با تمام قشونش كه دويست هزار نفر بودند نابود شد و حتي يك نفر هم جان به در نبرد تا خبر اين واقعه را برساند.

روايت كتزياس

فوتيوس از قول كتزياس پزشك دربار هخامنشي مي نويسد كه كوروش در اثر جراحاتي كه بر او وارد آمده بود در جنگ با ((دربيك ها)) كشته شد.اينها فيل هايشان را رها كردند ،اسب كوروش رم كرد و كوروش افتاد.يكي از سربازان هندي كه با دربيك ها متحد بودند،زوبيني به ران او انداخت.كوروش را به خيمه اش بردند و او در اثر زخم پس از سه روز در گذشت.

اين بود روايت كتزياس و ديديد كه جدا از تفاوتها همگي اين راويان مرگ كوروش را در ميدان نبرد مي دانند.تنها مورخي كه مرگ كوروش را طبيعي و در بستر دانسته است گزنفون است.قبل از پرداختن به روايت او لازم است مختصري در معرفي او بنويسم.

گزنفون كيست؟

گزنفون مورخ يوناني (430 تا 352 قبل از ميلاد مسيح) و از شاگردان سقراط حكيم بود.اين شخص نوشته هاي زيادي از خود به يادگار گذاشته است.در مورد ايران اين آثار او قابل توجه هستند.1-كتابي در مورد سفر جنگي كوروش كوچك(منظور كوروش برادر اردشير دوم است).2- بازگشت 10000 نفر كه گزارشي است عيني و مستند از ناكامي و بازگشت 10000 سرباز اجير يوناني از قلمرو اردشير دوم هخامنشي كه در اين اثر خواندني وقايع را با جزئيات ثبت كرده است و اوضاع و احوال ايران هخامنشي در دوره اردشير دوم هخامنشي را به خوبي نشان ميدهد.3-دو كتاب كه درباره اقتصاد،تربيت جوانان و طرز مملكت داري نوشته است.اولي به اسم اكونوميكا و دومي معروف به سيروپدي(كوروش نامه) است كه سرگذشت كوروش را از كودكي تا هنگام مرگ به تاليف در آورده است و فرمانروا و انسان ايده آل خود را در قالب كوروش بزرگ مجسم ساخته است.گزنفون قصد داشت با اين تاليف ،كتاب جمهوريت افلاطون را پاسخ داده و رد كند.

مرگ كوروش به روايت گزنفون (به صورت گزيده)

گزنفون كه 98 سال پس از مرگ كوروش مي زيسته است آورده:كوروش پير شده بود.چون هفتمين بار به پارس بازگشت ،مراسم قرباني به جاي آورد و همانطور كه عادت او بود هدايايي به اطرافيان داد.بعد شبي در خواب ديد كه موجودي برتر از انسانها به او نزديك شد و به او گفت كه آماده باش اي كوروش،زيرا به زودي نزد ايزدان خواهي رفت.كوروش از خواب بيدار شد و دانست كه پايان عمرش فرا رسيده است،از اينرو براي خداي ملي و ديگر ايزدان قرباني كرد و از آنان سپاسگزاري كرد كه با نشانه هاي آسماني كه به او داده اند و راهنمايي ها و ياري هايي كه به او كرده اند،او را و كشورش را سعادتمند گردانيده اند و از آنها خواست تا به فرزندانش،به زنش،به دوستانش و به ميهنش سعادت ببخشند و به زندگي خود او هم پايان خوشي بدهند.كوروش پس از مراسم قرباني به كاخ خود بازگشت و در بستر به استراحت پرداخت.هنگامي كه وقت حمام رسيد خدمتگزاران آمدند و خبر دادند كه موقع شستشو فرا رسيده است.كوروش گفت ميل دارد استراحت كند.به هنگام نهار نتوانست غذا بخورد،سپس آب خواست و با لذت آب را نوشيد.فردا و پس فردا به همان حال بود.روز سوم فرزندانش را كه از پارس آمده بودند فرا خواست و دوستان خودش و داوران پارسي را هم گفت تا آمدند و هنگامي كه همه آمدند به اندرز گفتن پرداختن.سپس گفت خداحافظ،پسران عزيزم،از سوي من از مادرتان وداع كنيد،من از همه دوستاني كه در اينجا حاضرند و آنهايي كه حضور ندارند خداحافظي مي كنم.بعد دست هر يك از افرادي را كه در پيرامونش بودند فشرد و روي خود را پوشاند و در گذشت.

گزيده اي از اندرز كوروش در بستر مرگ به روايت گزنفون

فرزندان من،دوستان من!من اكنون به پايان زندگي نزديك گشته ام.من آن را با نشانه هاي آشكار دريافته ام و وقتي در گذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اينست كه اين احساس در اعمال و رفتار شما مشهود باشد،زيرا من به هنگام كودكي ،جواني و پيري بختيار بوده ام.هميشه نيروي من افزون گشته است،آنچنانكه هم امروز نيز احساس نمي كنم كه از هنگام جواني ضعيف ترم.من دوستان را به خاطر نيكوئي هاي خود خوشبخت و دشمنانم را مطيع خويش ديده ام.زادگاه من قطعه كوچكي از آسيا بود.من آن را اكنون مفتخر و بلند پايه باز مي گذارم.در اين هنگام كه به دنياي ديگر مي گذرم،شما و ميهنم را خوشبخت مي بينم و از اينرو ميل دارم كه آيندگان مرا مردي خوشبخت بدانند.

بايد آشكارا وليعهد خود را اعلام كنم تا پس از من پريشاني و نابساماني روي ندهد.من شما فرزندانم را يكسان دوست ميدارم ولي فرزند بزرگترم كه آزموده تر است كشور را سامان خواهد داد.فرزندانم!من شما را از كودكي چنان تربيت كرده ام كه پيران را آزرم داريد و كوشش كنيد تا جوانتران از شما آزرم بدارند.تو كمبوجيه،مپندار كه عصاي زرين سلطنتي،تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت.دوستان صميمي براي پادشاه عصاي مطمئنتري هستند.هركسي بايد براي خويشتن دوستان يكدل فراهم آورد و اين دوستان را جز به نيكوكاري بدست نتوان آورد.به نام خدا و اجداد در گذشته ما اي فرزندان اگر مي خواهيد مرا شاد كنيد نسبت به يكديگر آزرم بداريد.

پيكر بي جان مرا هنگامي كه ديگر در اين دنيا نيستم در ميان سيم وزر مگذاريد و هرچه زودتر آن را به خاك باز دهيد.چه بهتر از اين كه انسان به خاك كه اينهمه چيزهاي نغز وزيبا مي پرورد آميخته گردد.من همواره مردم را دوست داشته ام واكنون نيز شادمان خواهم بود كه با خاكي كه به مردمان نعمتمي بخشد آميخته گردم.

اكنون احساس مي كنم جان از پيكرم مي گسلد….اگر از ميان شما كسي مي خواهد دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد،تا هنوز جان دارم نزديك شود و هنگامي كه روي خود را پوشاندم،از شما خواستارم كه پيكرم را كسي نبيند،حتي شما فرزندانم.

از تمام پارسيان و متحدان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدي رنج نخواهم برد تهنيت گويند.

به آخرين اندرز من گوش فرا داريد.اگر مي خواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد،به دوستان خود نيكي كنيد.

خداحافظ پسران عزيز و دوستان من،خداحافظ.

پس از اين گفتار،كوروش روي خود را پوشاند و درگذشت.

اين بود گزيده اي از سخنان نسبتا مفصلي كه گزنفون از قول كوروش بزرگ بازگو كرده است و در اينجا نكات برجسته آن به اختصار بازگو شد.

وصيتی ديگر به روايت كتزياس

اما وصيت ديگري از كوروش در بستر مرگ را كتزياس ذكر كرده است، به اين صورت:كوروش در بستر مرگ پسر بزرگش را به تخت نشاند و پسر كوچكش را به فرمانروايي با كتريان گماشت و سفارش كرد كه در همه كارها به ميل مادرشان رفتار كنند،سپس به آنها گفت كه دست همديگر را بفشارند و سوگند ياد كنند كه با همديگر مهربان باشند و اگر مهربان نباشند نفرين بر آنها باد……

آرامگاه كوروش بزرگ و شرح ظاهر و جملاتی كه بر آن نوشته بوده است


[عکس: 3178y1l.jpg?w=300&h=319]
[عکس: 4grc706.jpg?w=400&h=300]


آرامگاه كوروش بزرگ بازسازي از مارسل ديولافوا

مورخاني كه آرامگاه را ديده اند و آن را توصيف كرده اند چندين نفر هستند كه برخي از آنان خود آرامگاه را ديده اند و برخي ديگر وصف آن را از ديگران شنيده اند.((استرابو))جغرافيادان معروف دنياي قديم از قول ((اريستوبول)) كه خود اين آرامگاه را ديده است مي نويسد كه سنگي بر آرامگاه بود كه بر روي آن اين سخن نوشته شده بود:

(( اي رهگذر!من كوروش هستم.من امپراتوري جهان را به پارسيان دادم.من بر آسيا فرمانروايي كردم.بر اين گور رشك مبر))

مورخ ديگر يوناني ((اونه سيكريت)) آورده است كه بر گور او به زبان يونانی و پارسی نوشته شده بود:

((در اينجا من آرميده ام.من،كوروش،شاه شاهان)).

(( آرين )) در اين باره مفصلتر مي نويسد.او آورده است كه اسكندر بعد از بازگشت از هند دانست كه دزدان آرامگاه كوروش را غارت كرده اند.اين آرامگاه در ميان باغهاي سلطنتي پاسارگاد بود و آن را انبوه درختان احاطه كرده بودند.در ورودي آن كوچك بود و پيكر كوروش در تابوتي از زر قرار داشت.تابوت روي ميز بر پايه هاي زرين قرار گرفته بود و در آرامگاه پارچه هاي نفيس بابلي و قالي هاي ارغواني و رداي سلطنتي و لباسهاي مادي و طوق و ياره و زينت هايي از زر و جام هايي براي آب مقدس و تشتي زرين براي شستشو و سنگهاي گرانبهاي بسيار بود .پله هاي دروني به اتاق كوچكي كه به مغان تعلق داشت منتهي مي شد.اين مغان با خانواده خود در آنجا زندگي مي كردند و همه روزه يك گوسفند و مقداري آرد جيره داشتند و در هر ماه هم يك اسب به آنها داده مي شد تا براي آرامگاه قربانی كنند و كتيبه ای بر روی آرامگاه بود كه مضمونش را از قول ((اريستوبول)) كه در دبير خانه اسكندر كار مي كرد،چنين نوشته است : (( اي مرد ميرا،من كوروش پسر كمبوجيه هستم،من شاهنشاهي پارس را بنياد گذاشتم و فرمانرواي آسيا بودم.به اين آرامگاه من رشك مبر))

اسكندر خواست درون آرامگاه را ببيند.هنگامي كه به درون رفت ديد كه همه چيز را جز ميز و تابوت برده اند.او به ((اريستوبول)) مورخ يونانی كه همراه وي بود دستور داد كه آرامگاه را سامان دهد،سپس در آرامگاه را مسدود كردند و مهر اسكندر را بر آن زدند.

يكي ديگر از نويسندگان دوران قديم ((كنت كورث)) در اين باره چنين آورده است:اسكندر خواست برای كوروش قربانی تقديم كند و فرمان داد تا در آرامگاه را باز كردند.او تصور مي كرد آرامگاه پر از زر و سيم است،زيرا در پارس همه اينطور مي پنداشتند ولي اسكندر در آن جا چيزي جز يك سپر كه تبديل به خاك شده بود و دو كمان سكائي و يك شمشير چيز ديگري نديد.او تاجي از زر بر روي گور گذاشت،شنل خود را به دور صندوقي كه بقاياي كوروش را در بر گرفته بود انداخت و به ان پيچيد و در شگفت شد كه چگونه ممكن است كه گور پادشاهي بدين ناموری و و بدين ثروتمندي مانند گور يك فرد عادی باشد.اسكندر با همه ويرانگري های خود به كوروش بی اندازه احترام مي گذاشت.در دنياي قديم همه ملت ها كوروش را با نظر احترام مي نگريستند.

(( پلوتارك)) آورده است كه چون اسكندر به آرامگاه كوروش رسيد و ديد كه آن را باز كرده و به آن دستبرد زده اند،بر آشفت و عامل اين كار را كه مرد سرشناسي به نام (( پلي ماك )) از اهالي شهر پلا در مقدونيه بود كشت و دستور داد تا كتيبه ها را كه به خط ايراني بر سنگ كنده شده بودند،خواندند و فرمان داد تا از همان كتيبه ها يك متن يوناني تهيه كنند و در زير متن ايراني بكنند،متن پارسي چنين بود: (( ای مرد،هركه باشي و از هر كجا بيايي- چون مي دانم كه گذارت به اينجا خواهد افتاد- بدان من كوروش،بنيانگذار شاهنشاهي پارس هستم، به اين مشت خاكی كه پيكرم را در بر گرفته است رشك مبر.))گويا اين كلمات اسكندر را به شدت متاثر كرده بود.

--------------------------------------------------------------------------------
منابع

فره وشی،بهرام-ایرانویج- تهران- انتشارات دانشگاه تهران-۱۳۶۵

پیرنیا،حسن- تاریخ ایران باستان – چاپ نهم - تهران -انتشارات افراسیاب- ۱۳۷۸
گروه دور همی پارسی کدرز
https://t.me/joinchat/GxVRww3ykLynHFsdCvb7eg
 
پاسخ
#2
بسیار مطلب تاثیر گذرای بود.
اسکندر احترام زیادی برای کوروش قائل بود.....
البته من قضیه گزنوفنون را قبول ندارم.
من درآوردیه.
بعضی از مورخین میگن که این قضیه برعکس بوده!
انجام پروژه های دانشجویی با ارزان ترین قیمت
انجام پروژه های برنامه نویسی
انجام پروژه ای الکترونیک و برق
ترجمه با قیمت ارزان
https://www.ele-pro.ir

 
پاسخ
#3
گزنفون فقط حقیقت رو نوشته اشکمو در اوورد
گروه دور همی پارسی کدرز
https://t.me/joinchat/GxVRww3ykLynHFsdCvb7eg
 
پاسخ
#4
نه آقاجون.
من پرسیدم از چند نفر کارشناس.
بهم گفتن قضیه برعکس بوده....
متاسفانه بغضی که برخی با تاریخ ایران دارند باعث این اشتباهات شده.
انجام پروژه های دانشجویی با ارزان ترین قیمت
انجام پروژه های برنامه نویسی
انجام پروژه ای الکترونیک و برق
ترجمه با قیمت ارزان
https://www.ele-pro.ir

 
پاسخ
#5
با سلام

كورش یكسال پس از فتح بابل برای درگذشت پادشاه بابل عزای ملی اعلام نمود . برای كسی كه دشمن خودش بود . او مطابق رسم آزادمنشی اش و برای اینكه ثابت كند كه هدف فتح و جنگ و كشتار ندارد و تنها به عنوان پادشاهی كه ملتش او را برای صلح پذیرفته اند قدم به بابل گذاشته است و در آنجا تاجگذاری نمود . او آمده بود تا به آنان آزادی اجتماعی و دینی و سیاسی بدهد . در همین حین كتیبه های شاهان همزمان او حاكی از برده داری و تكه تكه كردن انسان های بیگناه و بریدن دست و پای آنان خبر میدهد
«آلبر شاندور فرانسوی»

این رسم مردانگی ایرانی ها بود و در جواب اونجوری مینویسند ، قضاوت با شما !
 
پاسخ
#6
بله.
کیوان صحیح گفتند.
وقتی کوروش به بابل وارد شد به خدای بابلی ها به نام مردوک احترام گذاشت.
یهودی ها رو از بند واسارت آزاد کرد و....
کوروش یک انسان فوق العاده بود.
در قرآن هم با نام ذوالقرنین شناخته می شود.
انجام پروژه های دانشجویی با ارزان ترین قیمت
انجام پروژه های برنامه نویسی
انجام پروژه ای الکترونیک و برق
ترجمه با قیمت ارزان
https://www.ele-pro.ir

 
پاسخ
#7
هردوت کاملا دروغ گفته
کتیبه ای که از کوروش برای وصیتش بوده پس چیه ؟
حتی کوروش در اینجا خاک کردن چطوری سرشو بریدن ؟
گروه دور همی پارسی کدرز
https://t.me/joinchat/GxVRww3ykLynHFsdCvb7eg
 
پاسخ
#8
ببینید به هیچ وجه هرودوت را دروغ گو نخوانید.
اگر هرودوت نبود الآن خیلی چیزها رو نمی دونستیم.
در مورد روایت هایی که از کوروش موجود است ما تنها 3 شخص معتبر داریم:
1-هرودوت که بهترین منبع هست و واقعا تاریخ نگار بوده و خود در نوشته هایش یم گوید که من تنها چیزهایی که دیده ام یا شنیده ام را روایت می کنم و صحت شنیده هایم را تایید نمی کنم.
2-گزنوفونن که یک معلم اخلاق بوده تا تاریخ نگار و کتابش سرشار از داستان های خیال آمیز و اخلاقی در مدح کوروش است.
ولی متاسفانه حقیقت ندارد
3-کتزیاس که یک پزشک یونانی در دربار یاران بوده و یک دروغ گوی تمام عیار بوده.....
به طوری که اصلا کوروش را یک ادم بد طینت و توطئه گر معرفی می کند.
هرودوت بهترین فرد بوده است!
انجام پروژه های دانشجویی با ارزان ترین قیمت
انجام پروژه های برنامه نویسی
انجام پروژه ای الکترونیک و برق
ترجمه با قیمت ارزان
https://www.ele-pro.ir

 
پاسخ
#9
مرگ كوروش به روايت هرودوت

كوروش بعد از فتح بابل به قصد جنگ با سكاها كه با حملات متناوب غارتگرانه خود ،زيانهاي بسياري به روستائيان مرزنشين وارد مي آوردند،عازم شرق شد.هرودوت اسم اين طوايف غارتگر را ماساژت ضبط كرده است.هرودوت مي نويسد كه در آن هنگام،زني به نام توميريس،ملكه ماساژتها بود و پس از درگذشت شوهرش بر تخت سلطنت نشسته بود.كوروش براي او پيامي فرستاد و وانمود كرد كه طالب وصلت با اوست.اما پاسخ مطلوبي دريافت نكرد.زيرا ملكه مي دانست كه قصد كوروش ازدواج با او نيست،بلكه تصرف قلمرو مي باشد.پس كوروش به جنگ پرداخت و پس از عبور از رود جيحون تاخت و تاز خود را در سرزمين ماساژتها آغاز كرد.در نبردي كه با گروهي از ماساژتها رخ داد پسر توميريس به نام سپارگاپيس به دست پارسيان اسير شد و از كوروش استدعا كرد كه غل و زنجير را از او بردارند.به محض اينكه دستانش آزاد شد خود را از شدت ننگ و عار كشت.ملكه كه از كشته شدن پسرش آگاه شد به سوي جنگ شتافت و در نبردي بسيار سخت و خشن،سرانجام ماساژتها غالب آمدند و بسياري از سپاهيان پارسي كشته شدند و كوروش هم در آن جنگ كشته شد.ملكه به تلافي كشته شدن پسرش،سر كوروش را در خيكي پر از خون انداخت و گفت كه اينگونه كوروش را از خونخواري سير خواهد كرد.



پس میگی کوروش بزرگ اینجوری کشته شده ؟
پس چطوری تو ایرن دفن شده حتما سرشو بریدن نه ؟
گروه دور همی پارسی کدرز
https://t.me/joinchat/GxVRww3ykLynHFsdCvb7eg
 
پاسخ
#10
نه این رو من تایید نمی کنم.
حرف من تنها اینه که هرودوت از هر دو این ها راستگوتر و امین تر بوده.
به خصوص نسبت به کتزیاس.
انجام پروژه های دانشجویی با ارزان ترین قیمت
انجام پروژه های برنامه نویسی
انجام پروژه ای الکترونیک و برق
ترجمه با قیمت ارزان
https://www.ele-pro.ir

 
پاسخ
  


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  دین کوروش بزرگ Amin_Mansouri 0 3,762 05-22-2013، 05:08 AM
آخرین ارسال: Amin_Mansouri
  جمله های زیبا از کوروش بزرگ Amin_Mansouri 11 32,327 12-01-2012، 02:09 AM
آخرین ارسال: Z4R4THUSTR4
  سد یأجوج و مأجوج (افتخاری از کوروش بزرگ) Amin_Mansouri 0 4,431 08-10-2012، 01:15 AM
آخرین ارسال: Amin_Mansouri
Video فیلم کوروش بزرگ Kei armin 3 7,497 07-22-2012، 06:59 PM
آخرین ارسال: son of wisdom
  ترجمه کتیبه حقوق بشر کورش بزرگ Amin_Mansouri 1 4,679 04-20-2012، 07:48 AM
آخرین ارسال: parvin
  سجده کردن ایرانی ها در برابر مقبره کوروش بزرگ Amin_Mansouri 0 5,067 03-26-2012، 07:09 PM
آخرین ارسال: Amin_Mansouri
  کارهای بزرگ کورش و داریوش Amin_Mansouri 0 3,586 03-22-2012، 09:41 PM
آخرین ارسال: Amin_Mansouri
  کارهای بزرگ داریوش(حفر کانال سوئز در مصر) Amin_Mansouri 0 3,611 03-06-2012، 11:34 PM
آخرین ارسال: Amin_Mansouri
  ذوالقرنین یا کوروش بزرگ Amin_Mansouri 2 5,583 12-07-2011، 12:50 PM
آخرین ارسال: Amin_Mansouri
  وصيت نامه داريوش هخامنشي Amin_Mansouri 0 2,651 11-21-2011، 06:58 PM
آخرین ارسال: Amin_Mansouri

پرش به انجمن:


Browsing: 1 مهمان